عصبانیت و سختگیری : زمان و هزینه یادت نره !
قبل از اینکه ادامه پست قبل را بنویسم به نظرم اومد خیلی مهمه که کمی درباره سختگیری بیجا که علت خیلی از عصبانیتهاست بنویسم. این مدت که خونه آرومه و همه چی نسبتا خوب پیش میره یک علتش به خاطر اینه که خوب من دارم به رفتارهام فکر میکنم و حواسم هست هرجا که چیز عصبانی کنندهای باشه به خودم اعلام آرامش بدم تا اون شرایط بگذره. اما همین چند وقته فهمیدم ، اینکه تمرکز میکنم عصبانی نشم تا حد زیادی باعث شده که سختگیری بیجای من هم از بین بره. یعنی در واقع اون سختگیری بیجای من بود که باعث میشد این همه هم اعصاب خودم و هم جو خونه را متشنج کنم.
مثلا وقتی دخترم دندونش را مسواک میزد میدیدم که فقط خمیردندون هدر میکنه و حرکات برس نادرسته و حتی دندونهای عقبی خوب شسته نمیشه. چند بار هم نیمه و ناقص توضیح داده بودم که اونا رو هم تمیز کنه اما یا متوجه نمی شد یا دوست نداشت و عکسالعمل منم که دیگه معلوم بود کشیدن مسواک از دستش و گفتن اینکه مسواک نزنی بهتره و سرزنش که همه خمیر دندونو هدر می کنی و نهایتا من براش مسواک میزدم . اون هم چون دوست نداشت و مقاومت میکرد مسواک میخورد به لثه اش و کلا با آه و ناله مسواک زدن تموم میشد.
اما از وقتی جدول درست کردم (حدود بیست و چند روز پیش) و حواسم به همه چی هست، دیگه کلا مسواک زدن کار شاقی نیست. دخترم مثل سابق مسواک میزنه و من هر از گاهی کمکش میکنم و توضیحی میدم. نه دیگه بد مسواک زدنش به چشم من میاد و نه غرغر و سرزنش کردنای من به راه است. چرا ؟ چون در این مدت که آروم بودم به طور ناخودآگاه به این نتیجه رسیدم که یادگرفتن هر چیزی برای هر سنی به دو عامل مهم وابسته است یک زمان دو هزینه
مسواک زدن که شاید جزئیترین نکته زندگی یک بچه باشه، مسلما این دو عامل را نیاز داره. دختر من کوچیکه و در حال یاد گرفتن مسواک زدن، مرتب بودن، خواندن و نوشتن و خیلی چیزهای دیگه است، پس هر ساعت و هر روز به خودم یادآوری میکنم زمان و هزینه یادت نره! یعنی به خودم میگم یادت باشه به دست آوردن هر چیزی نیازمند یک زمان و نیازمند صرف یک هزینه است و هرچقدر اون چیز با ارزشتر باشه بیشتر باید براش مایه گذاشت!
منظور من از زمان یک مدت آرام و شاید نسبتا طولانی هست که هر کسی چه بزرگ و چه کوچیک برای یاد گرفتن کامل و درست هر چیزی و هر مهارتی لازم داره. اگر این زمان با آرامش طی نشه اگر آغشته به اضطراب و عجله و توقعات بیجا باشه اون پروسه آموزش به خوبی طی نمیشه و نه تنها زمان بیشتری باید طی کرد بلکه شاید نتیجه مطلوب خیلی دور از دسترس بشه.
منظورم از هزینه هم طیف مختلفی از هزینه های مادی و معنویه: همون مثال ساده مسواک زدن، هدر کردن خمیردندان، شاید تنها قسمت مادی قضیه باشه که اونقدر ناچیزه که به چشم نمیاد و هزینههای معنویش هم صبر و حوصله من در کمک کردن مرحله به مرحله به دخترم و داشتن آرامش لازم است. یا مثلا همین که ازش متوقع نباشم که بعد از حتی گیرم شش ماه مسواک زدن، همونطوری مسواک بزنه که دندانپزشکها توضیح دادند. یا اینکه هر شب دخترم مسواک میزنه و یک جوری تمرین میکنه تا مواظب دندوناش باشه .
تکرار میکنم دخترم هنوز مثل سابق مسواک میزنه، حتی بعضی وقتها موقع شستن دندونها خمیر دندون که اصلا انگار به دندونهاش مالیده نشده از دهنش میاد بیرون!! اما حتی همین را به بازی تبدیل میکنم و میگم چرا این اینجاست میخواد فرار کنه. و بدون اینکه نگران خراب شدن دندوناش باشم با صبر و حوصله هر شب یک نکته کوچیک را توی شوخی و بازی بهش یاد میدم تا از تذکرهای من زده نشه. به خودم میگم با روش قبلی اگر قرار بود یک ماهه همه چیز اونطوری بشه که درسته و با عصبانیت و ناراحتی باشه حالا شاید یک سال طول بکشه اما مطمئنم اثرش بیشتر و ماندگار تره.
از این به بعد این اصل را برای کارهای مربوط به خودم هم به کار میبرم تا حتی با خودم هم بیخود سختگیر نباشم. سعی میکنم یادم باشه دو اصل زمان و هزینه را تکرار کنم تا هم صبر و حوصلهام بیشتر بشه و هم یادم باشه برای به دست آوردن هر چیزی ناگزیر هم مادی و هم معنوی هزینه صرف کرد. اینطوری خیلی بهتر فکر میکنم و می بینم آیا اون چیزی که طالبش هستم ارزش وقت گذاشتن و هزینه کردن داره یا نه.